دفتر خاطرات دختری 40 ساله

بعضی وقتا قضاوت کردن نابجای دیگران باعث می شه زندگی به سمت نابودی پیش بره  امروز شنیدم یکی از شاخای اینستاگرام ایدز داره  راست یا دروغشو نمی دونم اما زندگینامشو که خوندم متوجه شدم یک اشتباه او منجر به دفتر خاطرات دختری 40 ساله...

فردا اول بهمنه

 سردترین ماه در هر سال

سی روز طلایی 

روزو شبش را

سفت بگیرید و 

غنیمت شمریدش

دفتر خاطرات دختری 40 ساله...

فوتبال جام ملتهای آسیا در کشور امارات در حال برگزاریست  خانومای کشورمون از فرصت استفاده کردن رفتن اونور برای تشویق تیم ملی  اما خب از طرفی عقده گشایی هم فرموده اند عقده گشایی باشگاه رفتن عقده گشایی کش دفتر خاطرات دختری 40 ساله...

ای بابا !

این بن کالا چیه که مدام پیامش واسم می آد ؟

فکر کن ! 

ساعت دوازده شب پیام اومده که خط شما منتخب بن کالا شده باور نداری ؟ همین حالا تماس بگیر بعد یه کد هم داده !!!

یا دفعه پیش به دفعات البته و هر ماه یکبار پیام می آد که 

جهت جلوگیری از باطل شدن بن فلان ماه هر چه زودتر با این شماره تماس بگیرید !!!

من که هیچوقت تماس نگرفتمو نمی گیرم اما

آخرش نفهمیدم این بن کالا چیه که هی پیامش باید واسه من بیاد ؟

آیا کلاهبرداریه ؟

دفتر خاطرات دختری 40 ساله...

برای همه ی مسابقات

 

اگه کسی دوپینگ داشته باشه 

جریمه می شه و تقلب به حساب می آد 

اما من می گم تنها یه مسابقه وجود داره که هر چیم دوپینگ بکنی نه تنها کسی متوجه نمی شه بلکه جریمه ای هم در کار نیست حتی تقلب هم به حساب نمی آد ! 

و اون دوپینگ برای مسابقاتی هست که باید از فکر و مغزت استفاده بکنی تا جسمت 

برای مغز و کار فکری هم دوپینگ وجود داره 

دفتر خاطرات دختری 40 ساله...

نمی دونم کسی هم دیگه مونده که تلویزیون ملی رو نگاه کنه ؟ در هر حال من هنوزم می بینم بخصوص سریالای هشتو نیم تا ده و نیم به بعدشو حالا گاهی تبلیغاتی وسط سریال پخش می شه که واقعا حال به هم زن و مورد نقد دفتر خاطرات دختری 40 ساله...

می‌گه که 

هر کسی تو زندگیش غصه خور دیگران باشه خودش از همه بدبخت تره

دقیقا درست میگه و کاملا قبول دارم

و چه بسا اونی که غصشو می خوریم اصلا نیازی به غصه خوردن نداشته باشه و از زندگی که داره لذت هم می بره حتی شاید زندگیش از دیگران بهتر هم باشه

اینم از سخنان آموزنده و گهربار این بنده خدا که یکبارم شد فلسفیو منطقی حرف زد 

ولی من یکی عمرا بتونم عملیش کنم .

دفتر خاطرات دختری 40 ساله...

پسرو دخترایی که بدون مخالفت خانواده هاشون عاشق می شنو کارشون به ازدواج می کشه 

از این عشق کاذب ها منظورمه ها

اینا من یقین دارم که کمبود محبت خانوادگی دارن و وای به روزی که یکی از طرفین علاوه بر کمبود محبت عقلو شعور درستی هم نداشته باشه

یعنی عقلشون بر احساسشون غالب نباشه

اونموقع هست که ازدواجشون نه تنها موفق و عالی نیست گاهی به شکست هم منجر می شه و تا عمر دارند چوب ازدواج نادرستشونو می خورن 

دفتر خاطرات دختری 40 ساله...

نمی دونم اما فکر می کنم روزی که گذشت روز   جهانی   منع   خشونت     علیه   زنان بود   شاید مطلبی که می خوام بگم به این روز ربطی نداشته باشه شایدم داشته باشه اما خب در هر صورت گفتن و نوشتنش خالی از لطف نیست می دونی دفتر خاطرات دختری 40 ساله...

بعضی وقتا خوب که نگاه می کنم  خوب که دقیق می شم  می تونم بگم واقعا این پسرا عقل ندارن کی می گه جنس نر عاقله ؟ منطقیه ؟ نیست باور کنید نیست یعنی دیدم که می گما مثلا  پسره ، نه فقط یکی دو تا همشون ، چون دفتر خاطرات دختری 40 ساله...

هیچی بابا 

حرف خاصی ندارم ولی

گاهی به نظرم

باید به دنیا و روزگار خندید  

اونقدر خندید که صدای قهقهه ات گوش فلک رو کر کنه 

اونموقع خود دنیا هم به تو خواهد خندید و روی خوشش رو نشون می ده

چیه آخه صبح تا شب نشستیمو انواعو اقسام تفکرات منفی رو تو مغزمون جا می دیم 

  دروغ   می گم ؟ 

نه والا  !

دفتر خاطرات دختری 40 ساله...

یعنیا   خریت   تا کجا ؟ 

تا کجااااااا؟

من بارها خریت کردم 

اینم روش 

چه اشکالی داره ؟

خریت حدو مرز نداره 

کسی که واسه بار اول کاری رو انجام داد و دید اشتباست اگه واسه بار دوم باز هم همون کار رو با همون رویه انجام بده خریت خودشو ثابت فرموده حالا چند بار انجام دادن که دیگه سهله 

بله 

همین 

خریت خودم رو به خودم تبریک می گم .

دفتر خاطرات دختری 40 ساله...

نمی دونم کجا خوندم یا دیدم شاید تو کتابای درسی زمان مدرسه یا کتابای دیگه شاید تو فیلمای مستند حیات وحش در هر صورت می دونم که حیوانات از میان اونهمه بچه ای که به دنیا می آرند فقط تعدادی که تشخیص می دن دفتر خاطرات دختری 40 ساله...

هیچی بدتر از این نیست که درست موقع خوردن تخمه 

یکیشون گند بزنه به همشون 

درست مثل وضعیتی که الان من دارم

یکیش آنچنان تلخ و بدمزه بود که خوشمزگی قبلیا رو از بین برد !

دفتر خاطرات دختری 40 ساله...

اول   هفته     زیاد     جالب  ی نبود  از همون صبح از کاه کوه ساخت و مثل سگ هار بهم واق واق کرد یعنیا ارزش کار خوبش یه کم کمرنگ شد ! چون خییییلی کارش منت وار بود به نظرم ! به فرض تمام اون چیزای که تصور کردی درست ب دفتر خاطرات دختری 40 ساله...

 روز انقلاب اسلامیه ؟چه زود بهمن هم به بیستو دوم رسیدمن موقع پیروزی انقلاب دو سالو نیمم بودبا وجود سن کمم یه چیزایی از اون زمانا یادمهیادمه تا قبل پیروزی ، از تلویزیون برنامه های رقصو ترانه زیاد می دیدمیکیشو خوب یادم مونده شاید آخرین برنامشون بود که دیدم یه آواز پخش می شد که چندتا خانم با لباسای خوشکل و موهای بلند می رقصیدند و در حالی که خودشونو خم دفتر خاطرات دختری 40 ساله...

در انتهای سفر پنج ساعته ام

فقط باید بگم خدا نصیب هیچکس نکنه نشستن در اتوبوسی که از اول تا آخرش بوی گند اعم از بوی عرق ، بوی دهان و ... بشنوی 

این آخرا دیگه بینیمو با شالم گرفتم

خیلی هنر کردم حالت تهوع نگرفتم فقط

زودتر برسم که دیگه طاقت ندارم

چرا مردم رعایت نمی کنن خووووو؟!

دفتر خاطرات دختری 40 ساله...